سورنا جوکار:
سواد و شعر در انجمن های ادبی توزیع نمی شود

باباطاهر نامی که با پایتخت تاریخ و تمدن گره خورده و می تواند شناسانه دیار الوند در حوزه ادبیات باشد و همین تک ستاره در آسمان ادبیات بس که هکمتانه افتخار کند و همواره به این مهم بنازد که در ادبیات این مرز و بوم سهمی اساسی و قابل توجه داشته است.

به گزارش خبرنگار "همدان نیوز"، اما این روزها با وجود همه استعدادها و پتانسیل های پایتخت تاریخ و تمدن در حوزه ادبیات اما حال ادبیات این دیار خوب نیست و نیازمند توجه و حمایت جدی مسئولان و متولیان امر فرهنگ و هنر است.

پیرامون ادبیات و وضعیت آن در کهن شهر همدان با سورنا جوکار یکی از شاعران جوان صاحب اندیشه به گفت‌وگو نشستیم که ما حصل آن را در ادامه می خوانید.

ابتدا بیوگرافی مختصری از خودتان بگویید؟

سورنا جوکار متولد 20 مرداد 1367 همدان دانشجوی انصرافی زبان و ادبیات پارسی، کارشناس حقوق و دانشجوی زبان انگلیسی هستم و مجموعه غزل نبض را با همکاری انتشارات فصل پنجم منتشر کرده ام.

وضعیت ادیبات استان همدان را چگونه ارزیابی می کنید؟

همدان همیشه یکی از قطب های شعر ایران بوده و هست. چه در گذشته با داشتن بزرگانی مثل «باباطاهر» و «مسعود سعد سلمان» و «فخرالدین همدانی» متخلص به عراقی و همچنین «خلاق المعانی کلیم همدانی» که به اشتباه کلیم کاشانی خوانده می شود و همچنین امروز هم شاعران خوب و توانمندی بار ادبی را در همدان به دوش می کشند و تلاش فراوانی در این راه انجام می دهند.

عمده مشکل ادبیات در استان همدان چیست؟

جزیره ای عمل کردن یکی از عمده مشکلات ادبیات در استان همدان چرا که اما هر یک به صورت جزیره ای واحد برای خودمان مشغول به کار هستیم و تن به کار گروهی نمی دهیم. عمده مشکل ادبی همدان هم از این مساله ناشی می شود که شهر و ادبیات همدان را دچار گروه بندی ها و دسته بندی های مختلفی کرده است که مشکلات دیگری هم از این اتفاق به وجود آمده است.

وجود انجمن های ادبی را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا در این انجمن ها چیزی به ادبیات اضافه می شود؟

انجمن ها امروزه به یک محل خنثی برای دیدار دوستان و نوشیدن چای تبدیل شده است و در این انجمن ها و محافل چیزی به ادبیات افزوده نمی شود.

جایگاه همدان در ادبیات کشور در حال حاضر در کجاست؟ چرا همدان نتوانسته جریانی در ادبیات ایجاد کند و تاثیرگذار باشد؟

ابتدا عرض کنم که بنده با این موضوع که همدان نتوانسته در ادبیات جریانی ایجاد کند مخالفم و شما بفرمایید که منظور از جریان سازی ادبی چیست؟

حضور شاعران و نویسندگان کشوری در همدان چه تأثیری بر شکل کار هنرمندان دارد؟

ببینید برخی از افراد مد نظر شما در بحث جریان سازی در زمان حیات شاملو هیچ اسمی نداشتند و حتی جرات انتشار کتاب هم نداشتند و عملا با مرگ شاملو عرصه جولانگاه امثالهم فراهم شد. پس من موافق نیستم که این ها جریان سازی کردند این عزیزان بیشتر سوار بر موج شدند و سیاست تبلیغاتی رو به کار گرفتند و برای همین است که چیزی به حافظه ادبی مردم ندادند. اما مثلا ما در گذشته باباطاهر را داریم که خیمه زده بر عرصه ترانه، کلیم را داریم که خلاق المعانی نامیده می شود، مسعود سعد هست که شهره آفاق است و عراقی را داریم که ذکرش رفت و همین هوشنگ ایرانی که جریان سازی جالب توجهی در شعر نوی ما داشت. اما مشکل اینجاست که همدان همیشه یاغی بوده و تن به سلسله نداده و هر کس برای خودش مشغول به کار بوده و کسی ادامه دهنده  راه دیگری نیست.

وضعیت انتشار در همدان چطوره؟

جالبه ! مگر ما در همدان چیزی به نام انتشار هم داریم؟

پس به نظر شما تعطیله؟

اصلا نبوده که بخواهد تعطیل شود.

درباره روند فعالیت انجمن های ادبی توضیح دهید و اینکه چه باید کرد؟

نکته اول اینکه سواد و شعر در انجمن ها توزیع نمی شود و نباید به انجمن ها نگاه مدرسه ای داشت و معتقدم کسی با انجمن رفتن به شعر نمی رسد چون ورود برای هر کسی آزاد است و اطلاعاتی که درانجمن ها  ارائه می شود مستند نیست و هر کس از دید خودش صحبت می کند و بزرگترین مشکل انجمن ها نداشتن هدف و برنامه ریزی است.

عموما شاعر باید در ابتدا با سواد باشد بعد شاعر. نه اینکه ادعای شاعری کند و بعد دنبال ارتقای سواد باشد.

درباره راه اندازی انجمن هایی همچون حافظ خوانی و پروین خوانی چه نظری دارید؟

وجود انجمن ها حافظ خوانی و پروین خوانی خوب است اما باید هدفمند باشند و ما بعد از یک دوره بتوانیم بگوییم که حاصل فعالیت یک ساله ما فلان بوده است. هر چند معتقدم اگر به شاعران بزرگان همدانی توجه میشد و شروع به خوانش آثار آنها می‌شد بهتر بود.

توصیه کارشناسانه شما برای رشد ادبیات؟

مطالعه، مطالعه و مطالعه و چهارم واقع بینی.

چرا این روزها همه مجموعه اشعار به نوعی شبیه هم اند؟

دلایل زیادی دارد اما به چند مطلب می شود در راس اشاره کرد. گستردگی فضای مجازی، در دسترس بودن آثار در لحظه و به محض خلق، دور شدن یا جدا شدن شعرا و نویسندگان از فرهنگ و زیستمان قومی خود و گرایش به مرکز واحد، پوست اندازی ادبیات در گذار زمان و مواجه با عناصر نو، مصرفی شدن آثار، شتاب زدگی تولیدات، نگاه تجاری به آثار برای جلب نظر مخاطب و توجه بیش از حد به این مساله که تنها می خواهیم ببینیم مخاطب با چه گونه ای از اثر لذت بیشتری می برد و نه این که خود ما چه تفکری داریم.

و سخن آخر؟

اگر به خودمان احترام نگذاریم کسی به ما احترام نمی گذارد.

 

گفتگو از محمد مهدی خلجی