کاغذباران در همدان؛
وقتی درختان هم در تبلیغات انتخابات سهیم می‌شوند!

فرصت تبلیغات انتخابات در کشور ساعت هشت صبح امروز به پایان رسید و طرفداران داوطلبان تا آخرین دقایق از هیچ تلاشی برای درج و نصب و توزیع اقلام تبلیغاتی دریغ نکردند.

در واپسین ساعات شب گذشته به خیابان‌های شهر مراجعه کردیم، شاهد تلاش شتاب‌انگیز افراد برای کندن و پاره کردن اقلام تبلیغاتی دیگر کاندیداها و نصب پوسترهای دیگر داوطلبین بودیم به خیال اینکه پوسترهایی که در این ساعت شب نصب می‌شود تا امروز دست‌نخورده باقی می‌ماند و طرفداران و حامیان دیگر نامزدها، تلاشی برای جایگزینی پوسترهای جدید نمی‌کنند.

برخی نیز وقتی در جایگاه‌های نصب پوستر، جایی برای سوزن انداختن پیدا نمی‌کردند به تیرهای چراغ‌برق متوسل می‌شدند و تبلیغات را به جان می‌خریدند و تا حد امکان سعی داشتند بر بالاترین قسمت تیر چراغ‌برق سعود کنند تا نقطه دید مردم به آسمان را نیز با چهره‌ای که او هم به افق می‌نگرد، محدود کنند.

افرادی نیز بودند که دیگر توان بالا رفتن از تیرهای چراغ‌برق را نداشتند و خودروهای خود و دیگر افراد را سرتاسر با تبلیغات کاندیدای موردنظر می‌پوشاندند و شاید این آخرین تلاشی بود که از دست آن‌ها برمی‌آمد.

عده‌ای دیگر نیز با سختی هرچه تمام در تلاش برای نصب اقلام تبلیغاتی بر جدول‌های کنار خیابان بودند.

شاید به‌اندازه‌ای استرس و هیجان افراد را فرا گرفته بود که در این روزها هیچ‌یک به این موضوع فکر نمی‌کردند که چه کسی می‌خواهد تک‌به‌تک این پوسترها را از جداول و قله تیرهای چراغ‌برق جدا کند؛ هیچ‌یک از آن‌ها نیز به فکر نوروز و پاکیزگی شهر نیز نبودند؛ شاید اندیشه آن‌ها بر این بود که به ازای هر پوستری که نصب می‌شود یک رأی نیز به صندوق انداخته خواهد شد.

صرف‌نظر از اینکه برخی از همین پوسترها در محل‌هایی نصب می‌شود که شاید تا انتخابات دوره بعد نیز باقی می‌ماند، بااین‌وجود این روزها هرچه کارگران شهرداری رشته کردند پنبه شد و هرچه کاغذ از سطح خیابان‌ها جمع کردند، گویا کاغذ از زمین سبز شد.

صبح امروز درختان نسبت به روزهای گذشته شکل و شمایل جدیدی پیدا کرده بودند و پوسترهای آویزان از شاخه‌های خشکیده درختان در فصل زمستان، کمی تا قسمتی حس شکوفه‌های رنگارنگ را در ذهن عابران زنده می‌کرد.

جز همین شکوفه‌های رنگارنگ، با اندکی سر چرخاندن سمت دیگر درختان، با لباس چسبی که چند دور قمری بر دور درخت زده‌اند مواجه می‌شویم؛ دور قمری چسب‌های 5 سانتی‌متری نیز به‌اندازه‌ای است که حتی چهره داوطلب نیز زیر چسب مانده و غیرقابل تشخیص است؛ البته نمی‌توان چندان نیز به افراد خرده گرفت که در ساعات پایانی با شتاب و عجله سعی بر تزیین درختان همه مناطق شهر داشتند.

حال اگر از درختان به‌عنوان موجودات زنده بی‌زبانی که این روزها نقش تابلوی تبلیغات به خود گرفته‌اند، بگذریم به در، دیوار، جدول و حتی سطل زباله‌هایی می‌رسیم که دیگر رنگ و لعاب قبلی را ندارند و مرحمت طرفداران شامل حال آن‌ها نیز شده و به چهره و نام داوطلبان مزین شده‌اند.

شاید این روزها، بسیاری از مردم در تب‌وتاب انتخابات باشند اما به نظر می‌رسد دغدغه افراد برای تأمین مایحتاج و پر کردن سفره شب عید مجالی را برای سر برگرداندن و نگاه انداختن به تبلیغاتی که در و دیوار را آغشته‌اند، باقی نگذارد و همه با ذهنی آکنده از دغدغه‌های اقتصادی زمین را می‌نگرند و عبور می‌کنند؛ البته همان‌طور که گفته شد زمین و جداول نیز خالی از لطف داوطلبان نمانده‌اند و شاید یک نفر هم با دیدن همان پوستر نقش شده بر جدول، رأی خود را به نفع آن داوطلب به صندوق بیندازد.

امروز نامزدهای انتخابات بیش از هر چیز دیگری به رقابت خود با یکدیگر می‌اندیشند و بعید به نظر می‌رسد که افرادی حتی به‌اندازه انگشتان یک دست، به فکر چهره شهر و قامت خمیده کارگرانی باشند که این روزها باید تاوان بی‌توجهی برخی داوطلبان را بدهند؛ همان‌هایی که در مواردی مدعی تلاش برای دفاع از حقوق این قشر هستند.پس از انتخابات نیز عده‌ای پیروز می‌شوند و زمانی برای فکر کردن به مواردی از این قبیل نخواهند داشت و عده‌ای نیز از صندلی‌های بهارستان جا می‌ماند و آن‌ها هم انگیزه‌ای برای فکر کردن به چهره کاغذی شهر ندارند و شاید بیشتر به هزینه‌ای می‌اندیشند که صرف کاغذها شده است.

هرچند تبلیغات است که می تواند مردم را در انتخاب بهتر یاری دهد اما قانون برای داوطلبان چارچوب هایی را مشخص کرده و بر همین اساس قطع بنرها و پوسترها و محل آنها نیز مشخص شده و نصب بنر در غیر از این محل ها تخلف محسوب می شود؛ از طرفی بر رعایت ضوابط و حقوق دیگر نامزدهای انتخابات نیز تأکید شده اما کمتر شاهد رعایت این ضوابط هستیم و در اینجا مهم رعایت ضوابط و قوانین تبلیغاتی است نه نقض تبلیغات و تأثیر آن بر ایجاد فضای انتخاباتی در سطح شهرها و روستاها.

به هر تفسیر، امروز درست زمانی که همدان چشم باز کرد کاغذبارانی را دید که در هر گوشه شهر تماشایی است و پیش از اینکه چشم باز کند تلاش برای غافلگیری‌اش با تمام توان انجام شده بود.

 یادداشت: فرشته اکبری