Back شما اینجا هستید: صفحه اصلی گزارش چرا ازدواج نمی‌کنی؟

چرا ازدواج نمی‌کنی؟

با اینکه ماسک روی صورتش داشت، ظاهرش نشان می‌داد که سن و سال زیادی ندارد، روی صندلی نشسته و منتظر بود تا نوبت به او برسد. کنارش نشستم و پرسیدم: «خانم میشه بپرسم چند سالتونه؟» گفت: «13 سالمه». گفتم: چرا می‌خوای ازدواج کنی؟ گفت: چرا؟ مگه چیه؟ خب همه باید ازدواج کنن دیگه. گفتم: درسته ولی خب درس و مدرسه چی؟ گفت: خانم همه هم سن و سالای من توی محله ازدواج می‌کنن. پدر و مادرم میگن خوب نیست همه ازدواج می‌کنن تو بمونی خونه. میگن لابد عیب و ایرادی داری. منم قبول کردم. پرسیدم: همسرت چندسالشه؟ گفت: 21 سالشه. گفتم: یعنی آمادگی برای ازدواج دارین؟ گفت: خانم من نمی‌دونم. اصلا چرا این سوالارو از من می پرسین؟ گفتم: خبرنگارم. گفت: من مصاحبه نمی‌کنما. زنی که کنارش نشسته بود با نگاهی همراه با اندکی خشم به چشم کسی که آمده تا عروسش را منصرف کند، به من خیره شده بود. با این تفاسیر صحبت را خاتمه دادم.

حرف‌هایش در ذهنم مرور می‌شد. درک ازدواج در سن 13 سالگی در برابر حرف‌های دخترانی که در سن ازدواج هستند و می‌گویند آمادگی ندارند، کمی سخت بود. اینکه چرا دختر 13 ساله و پسر 21 ساله برای ازدواج عجله دارند و به‌راحتی بزرگترین تصمیم زندگیشان را می‌گیرند اما برای دختران و پسران سن بالاتر تصمیم بسیار سختی است. همانطور که برخی متولدین مجرد دهه 50 و 60 به قول خودشان نظاره گر ازدواج دهه هفتادی‌ها هستند. البته که نمی‌توان تفاوت فرهنگ‌ها را در این میان نادیده گرفت و نقش آداب و رسوم و سنن در خانواده‌ها و مهمتر از آن هیجانات جوانی را فراموش کرد اما اینکه چرا در مقابل این تازه جوانان، تصمیم به ازدواج برای سن بالاترها سخت شده، جای بحث دارد. به همین دلیل پای حرف‌های تعدادی از جوانان در مورد ازدواج نشستیم و پاسخ هریک به پرسش «چرا ازدواج نمی کنی؟» را شنیدیم که هریک پاسخی متفاوت داشتند.

مریم 27 ساله به خبرنگار «همدان نیوز» می‌گوید: «ازدواج خیلی سخته. فکر کن میخوای از پدر و مادرت که یک عمر با دلسوزی تکیه گاهت بودن جدا شی و با یک آدم غریبه زندگی جدید رو شروع کنی. چطور میشه اعتماد کرد؟ انقدر خبر طلاق این و اون رو آدم می‌شنوه ترجیح میده اصلا ازدواج نکنه. به نظرم در شرایط فعلی که روابط مردم نسبت به قبل متفاوت شده و آزادی بیشتری در ارتباطات هست، خیلی سخت میشه آدمی رو به عنوان شریک زندگی انتخاب کنی.یکی از دلایلی هم که دوست ندارم ازدواج کنم، به این دلیل هست که کرونا باعث شد مراسمات عروسی مثل قبل برگزار نشه و این ذوق خیلی از جوون‌ها رو برای ازدواج کور کرد.»

فرانک اما حرف دیگری دارد. او می‌گوید: «من 25 سالمه و فکر می‌کنم هنوز وقت برای ازدواج دارم اما این موضوع رو که میگن هرچی سن آدم بالاتر میره توقعات و سخت گیری ها هم بیشتر میشه رو قبول دارم. معیارهای من در چند سال گذشته خیلی عوض شده. بدون تعارف بگم شاید 20 سالگی فکر می‌کردم باید یک همسر خوش تیپ و قیافه داشته باشم و همین کافیه اما بعدش دیدم چهره خوب کافی نیست و پول هم خیلی مهمه. حالا اخلاق هم به این معیارها اضافه شده ولی جای سخت ماجرا اینه که خواستگارایی که میان هرکدوم یکی از اینارو کمرنگ تر دارن. این تصمیم رو سخت می‌کنه. کلی به موقعیت طرف فکر می‌کنی بعد به این نتیجه میرسی که اجازه بدی موقعیت‌های بهتر سراغت بیان. او صحبت هایش را با خنده ادامه می دهد: انقدر منتظر موقعیت خوبی می‌مونی که موهات مثل دندونات سفید شه.»

محمدرضا محمدی که 26 سال دارد و هنوز در دوران دانشجویی به سر می‌برد، بی‌پولی و مشکلات اقتصادی را دلیل بی‌میلی به ازدواج می داند. «معیارها خیلی فرق کرده نسبت به قبل. بزرگترها میگن چرا انقدر سخت می‌گیرین. ازدواج کنین خدا روزی میرسونه. ولی بعضی از همین بزرگترها چند سال پیش مدرک دیپلم و خانه طبقه بالای پدر و مادر رو قبول می‌کردند اما امروز حقوق بالا، خونه، ماشین، مدرک به دردبخور می‌خوان. حالا شرط بزرگترها کنار، توقع دخترها هم بالاتر رفته و تو هم مجبوری پابه‌پای توقعات اونا تلاش کنی تا یکی در خونشو به روت باز کنه. من که بعد از نا امیدی‌هایی که برای پیدا کردن کار با مدرک لیسانس، درس رو ادامه دادم تا بلکه با فوق لیسانس بتونم کاری گیر بیارم، نه پول کافی دارم، نه خونه مستقل، نه ماشین چه جوری برم خواستگاری؟ بی خیال.»

دوستش پویا که دو سال از او بزرگتر است حرف‌های او را ادامه می دهد: «می‌دونین چیه. عشق و عاشقی حرفه. راست میگن گشنگی نکشیدی که عاشقی یادت بره. تو نمی‌تونی بری سراغ یه دختری که هزارتا امید و آرزو داره و بهش زندگی رویایی وعده بدی وقتی دستت خالیه. میگن خدا روزی میرسونه. شکر می‌رسونه ولی با دست خالی چه جوری زندگی شروع کنی. من یکی که توقعم از زندگی خودم بالاس و برام سخته که همسرم ازم چیزی بخواد و من بخاطر نداری شرمنده بشم. باید با دست پر زندگی رو شروع کرد.»

کمی آن طرف تر دختر و پسر جوانی نشسته بودند و یکی ناخن هایش را می جوید و دیگری مسیر مورچه ها را دنبال می کرد. کنارشان رفتم و از آن‌ها اجازه گرفتم که هم صحبتشان شوم. پرسیدم: ازدواج کردید؟ پسر جوان گفت: «نه. نمیذارن. میگن دستت به دهنت نمیرسه. ما خوشبختی دخترمونو میخوایم و تو که نه سربازی رفتی و نه کار داری با چه پشتوانه‌ای اومدی خواستگاری. گفتم: چطور با هم آشنا شدید؟ دختر جوان پاسخ داد: توی دانشگاه همکلاسی بودیم به هم علاقه‌مند شدیم. مدتی با هم دوره آشنایی رو گذروندیم و بعد هم خواستگاری اما الان... آقای خواستگار حرف دختر را قطع می‌کند: اونوقت میگن چرا افسردگی می‌گیرین. آخه الان من چیکار کنم؟ یه زمانی می‌گفتن چرا ازدواج نمی‌کنی حالا که تصمیم ازدواج گرفتی کمکت نمی‌کنن. بزرگترها چرا درک نمی کنند ما جوونارو؟ مگه خودشون نیستن که میگن ما از صفر شروع کردیم و پله پله بالا اومدیم پس چرا به ما این فرصت رو نمیدن؟»

بخشی از حرف های جوانان مشکلات اقتصادی بود و بخشی هم ترس از اعتماد اما آقای ناصری هم که از ماشین لوکسش پیاده شده و پشت دخل طلافروشی با گوشی موبایلش بازی می‌کند، نظر دیگری دارد. «بدون تعارف میگم وقتی نوع روابط عوض شده و راحت تر میشه با جنس مخالف حرف زد و در ارتباط بود، دیگه کمتر کسی تن به ازدواج میده. وقتی الان وضع مالیت خوبه و هر وقت هم میرسی خونه شام و ناهارت آمادس و مادرت هم به زور از خواب بیدارت نمی‌کنه که پاشو برو میوه بگیر، نون بگیر؛ وقتی با دوستات می‌تونی بری سفر و خوش بگذرونی مجبور نیستی تعهد قبول کنی. راستش برای من دل کندن از خوش گذرونی های دوران مجردی سخته و از اون سخت تر هم که فکر می‌کنم مسئولیت های زندگی مشترکه. در کل سخته. ازدواج سخته...»

اینها چند دلیل از ده‌ها دلیل و بهانه‌ای است که جوانان امروزی برای ازدواج می‌آورند و نتیجه آن کاهش آمار ازدواج و افزایش تعداد جوانان مجرد در جامعه است که هر از چندگاهی در جلسات تکلیفی دولت‌ها به آن پرداخته می‌شود و شعارهایی مثل تسهیل شرایط ازدواج و پرداخت وام به جوانان، فراهم کردن بستر اشتغال برای کاهش بیکاری، تغییر سبک زندگی و مسائلی از این قبیل مطرح می‌شود اما در پوسته جامعه اتفاق خاصی نمی‌افتد.

بخشی از بررسی‌های حاصل شده از نظرسنجی‌ها در جلسه شورای فرهنگ عمومی همدان ارائه شد و در این گزارش آمده بود که 57 درصد مجردها خانم و 43 درصد آقا هستند که 30 درصد از این تعداد قول داده‌اند تا دو سال آینده به خانه بخت بروند.

انتظارات آرمان‌گرایانه خانم‌ها و آقایان کارمند یکی از دلایل مجرد ماندن آن‌ها بود. خانم کارمند حقوق بگیر بدون شک راضی به ازدواج با مردی با حقوق برابر نمی‌شود و دنبال آقایی با جایگاه بالاتر و حقوق بیشتر می‌گردد. آقای کارمند هم توقعاتی دارد که با هیچ‌یک از گزینه‌های معرفی شده مطابقت نداشته و در نتیجه ازدواجی رقم نمی‌خورد.

بر اساس این بررسی نقش زوجین درگذشته مشخص بود اما حالا تغییر در تحصیلات افراد باعث زیر سؤال رفتن جایگاه سنتی زن و مرد در خانواده شده و به واسطه این تغییر نگرش، تضادی در بین زوجین ایجاد شده به طوری که در مواردی افراد جایگاه یکدیگر را نمی‌پذیرند و این موضوع تصمیم آن‌ها برای ازدواج را سخت کرده است.

یکی از دلایل هم الگو قرار دادن پدر و مادر برای ازدواج بوده و کسانی که الگوی خوبی در این زمینه نداشتند، برای فرار از تجربه‌ای تلخ، از ازدواج سر باز زده‌اند.

عده‌ای از کارمندان هم که جوانان درمانده جویای کار را نمی‌بینند، توقعات بالایی دارند و اعتقادشان بر این است که حقوقشان کفاف زندگی مشترک را نمی‌دهد و تنها می‌تواند شکم خودشان را سیر کند.

ترس از زندگی مشترک به دلیل شنیدن خبر ازدواج‌های ناموفق و افزایش آمار طلاق هم باعث شده که کارمندان مجرد سر خود را با کارهای روزانه مشغول کنند و فکر ازدواج به سرشان خطور نکند.

جالب اینجاست که در بررسی‌های انجام‌شده، سنت و توجه به آداب‌ورسوم جایگاهی در دلایل بی‌میلی کارمندان به ازدواج ندارد و کارمندی به دلیل مجرد بودن خواهر و بزرگ‌ترش از ازدواج در آن شرایط منصرف نمی‌شود.

رضایت و لذت از دوران مجردی و ارتباط آزادانه با جنس مخالف هم از دیگر دلایلی بود که در نظرسنجی‌ها به آن اشاره‌شده و بهانه کارمندان مجرد برای فرار از تأهل و تعهد است.

با این وجود بهتر است که دلایل با جزئیات بیشتر مورد بررسی قرار بگیرد و راهکارهایی هم برای رفع مشکل اندیشیده شود تا بلکه ریش‌سفیدان فکری به حال کارمندان مجرد کرده و اندک‌اندک از شمار این افراد کمتر شود تا سپس نوبت به جوانان بیکار و دانشجویان عاشق برسد.

آقایان مدیر همواره راهکارهای کلی و جامع مطرح می‌کنند و همیشه تأکید دارند که باید شرایط برای ازدواج جوانان فراهم شود اما باید همین مدیران شرایط سخت پرداخت وام و اشتغال‌زایی برای قشر جوان را تسهیل کنند و از طرفی دیگر باید با تلاش کارشناسان امر برنامه‌ای با جزئیات مشخص و کامل و راهکارهایی راهگشا برای باز کردن بخت جوانان دست‌وپا کنند.

در این سال‌ها نه‌تنها در حوزه اقتصادی به جز برای کارمندان، گره چندانی از گره‌های جوانان برای شروع زندگی مشترک باز نشده و هنوز تعداد زیادی از بی‌پولی می‌نالند بلکه فرهنگ هم کمی لنگ می‌زند و از رسانه ملی گرفته تا کتاب‌های درسی دانشگاهی، تلاش چندانی برای ترغیب جوانان به ازدواج و تغییر دیدگاه‌ها در این مورد نمی‌کند و فیلم‌های ضد فرهنگ شبکه‌های ماهواره‌ای به‌راحتی جای خود را بازکرده و فکر زندگی مشترک را از سر جوان ایرانی می‌پراند.

در کتب درسی دانشگاه و با توجه به تمایل دهه هفتادی‌ها و البته هشتادی‌ها به ازدواج در کتب درسی پیش‌دانشگاهی تعریف واضح، کامل و جامعی از شرایط ازدواج، تعهد، رسم عاشقی، اخلاق و نحوه برخورد و رفتار طرفین، روش زندگی بعد از ازدواج، سطح توقعات و مواردی از این قبیل نیامده و یا اگر هست نمی‌تواند جوان امروز را قانع کرده و ذهنش را برای ازدواج آماده کند. منابعی که در این خصوص وجود دارد یا کافی و قانع‌کننده نیست و یا به دست جوان نمی‌رسد و شاید هم رسیده و نتوانسته آن‌چنان‌که باید بین قشر جوان جا باز کند.

بررسی در خصوص دلایل بی‌میلی جوانان به ازدواج و موانع موجود زمان زیادی نمی‌خواهد و می‌توان دلایل را در زمان کمی دسته‌بندی کرد اما پرداختن به جزئیات آن و پیدا کردن راهکارهایی متناسب با جزئیات و سازگار با اقشار مختلف اجتماعی چه کارمند و قشر متمول و چه کارگر و قشر پایین و متوسط جامعه نیاز به دقت و زمان و البته پیگیری مستمر دارد و نمی‌توان با کلی‌نگری و بیان برخی مباحث و دلایلی که حس همدردی جوانان با دیدن آن گل می‌کند، بحث را خاتمه داد و انتظار داشت که دلیل سنجی‌ها ثمربخش باشد و آمار ازدواج تکان بخورد.

راستی شما چرا ازدواج نمی‌کنید؟

گزارش: فرشته اکبری

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن