Back شما اینجا هستید: صفحه اصلی خبر فرهنگی - هنری - مذهبی لبخند عروسک‌های روسی به جشنواره در میان اشک کودکان کار

لبخند عروسک‌های روسی به جشنواره در میان اشک کودکان کار

دومین روز از جشنواره بین المللی تأتر کودک و نوجوان همدان با ۱۱ نمایش به میزبانی کودکان و نوجوانان همدانی رفت.

به گزارش خبرنگار " همدان نیوز"، مادر باران 5ساله که به همراه فرزندش به تماشای نمایش جادوگر شهر زباله ها آمده بودند، می گفت: باران چند سالی است که با دقت نمایش های جشنواره را تماشا می کند و درس هایی که از هر نمایش گرفته، هنوز در یاد دارد. پیام ها را می فهمد و تأثیر می پذیرد.گاهی کاری را انجام می دهد و وقتی از او دلیلش را می پرسی می گوید:(یادته مامان توی اون نمایشه آقاهه چی گفت؟ چی کار کرد؟از اونجا یاد گرفتم)

باران اما حواسش به حرف های مادرش نبود و در سرمای هوا با دقت محو تماشای جادوگر سیاه پوش نمایش شده بود.

پاکیزگی شهر و شعار "شهر ما خانه ماست" سالهاست که به یکی از موضوعات در دسترس نمایش های تلویزیونی و تأترها شده و جادوگر و نقشه هایش و شیشه عمرش که همیشه شکسته می شود نیز داستانی آشنا برای کودکان است و نمایش "جادوگر شهر زباله ها" به کارگردانی میثم سرآبادانی از شهر تفرش استان مرکزی به رسم نمایش هایی که پیش از این اجرا شده سعی بر تعمیق و اثربخشی اهمیت رعایت پاکیزگی در شهر داشت.

یک جادوگر با لباس و چهره سیاه، یک رفتگر با جارو دستی و دو غول با جوراب های پاره داستان این نمایش را روایت می کردند و جادوگر سعی می کرد غول ها را به کثیف کردن شهر تشویق کند و  رفتگر هم آن دو غول را قانع می کرد که اگر کمک کرده و شهر را از زباله پاک کنند، شیشه عمر جادوگر می شکند و دیگر نیازی نیست از کابوس جادوگر ترس داشته باشند.

هرچند محوریت داستان، موضوعی تکراری داشت و کودکان و البته خردسالان به عنوان مخاطب اصلی با آن آشنا بودند، اما در این نمایش سعی شده بود که با شیرین زبانی غول ها، داستان با لطافت بیشتری منتقل شود و در ذهن مخاطب جای بگیرد و کمی از ذهنیت تماشای صحنه ها و شنیدن جملات تکراری بکاهد.

در بخشی از این نمایش یکی از غول ها با توزیع بسته های پفیلا بین مخاطبان خردسال و داوران و دبیر جشنواره که از تماشاگران بود، ذوق حضار را دو چندان کرد و دعوت او از خردسالان برای اسیر کردن جادوگر و جمع آوری زباله ها، به عمق بخشیدن پیام نمایش به این مخاطبان تا اندازه ای کمک کرد.

این نمایش که به رسم نمایش های کلیشه ای اجرا شد مخاطبان چندانی را به خود جذب نکرد و جز تعدادی از هنرمندان تأتر، داوران و میهمانان خارجی، تنها ۱۲ خردسال مخاطبان اصلی آن بودند که البته نمی توان دلیل آن را ضعف نمایش عنوان کرد بلکه تبلیغات ضعیف شهری، سرمای هوا، زمان نامناسب اجرا و همزمانی با اجرای تأتر صحنه ای باعث شده بود که تنها تعدادی از افراد مرتبط با عرصه تأتر و عده ای محدود از علاقه مندان به هنرهای نمایشی به تماشا بیایند.

با این وجود تعدادی از اندک مخاطبان خردسال که چشمانشان گرم نمایش بود و سرما را احسای نمی کردند، موضوع و پیام نمایش را فهمیدند.

باران می گفت: فهمیدم که زباله ریختن در خانه و کوچه و خیابان به سلامتی ما ضرر می زند و کار خوبی نیست.

لبخند داوران در حین نمایش نیز از رضایت نسبی آنان از جادوگر شهر زباله ها خبر می داد.

پس از این نمایش که در محوطه مجتمع شهید آوینی برگزار شد، هنرمندان کشور روسیه با صندوق هایی آمدند تا با "عروسک های موزون" مردم را با هنرشان همراه کنند.

اجرای نمایش در سالن ورودی مجتمع شهید آوینی و گرمای فضا به گرمای حضور تأتردوستان نیز اضافه کرد و نمایش عروسکی که در اولین لحظه تصویر نمایش مبارک ایرانی را در ذهن می کرد، با حضور جمع قابل توجهی از هنرمندان، کودکان و نوجوانان شروع شد.

پیر مرد سپیدموی این نمایش به زبان فارسی به تماشاگران سلام داد که واکنش مثبت مخاطبان را به دنبال داشت.

این نمایش در چند عروسک کوچک خلاصه می شد که خلاقیت هنرمندان، به آنها جان می بخشید و لبخند رضایت را  بر لبان مخاطبان می نشاند.

هرچند که این نمایش تلاشی برای بیان مفهومی خاص به مخاطب نداشت اما خلاقیت در حرکت عروسک ها و موسیقی زنده که توسط دو هنرمند آن اجرا می شد، جذابیت کافی را برای مخاطبان ایجاد کرده بود.

بر خلاف گریم های عجیب و غریب و دکورهای عظیم و حجیم برخی نمایش ها، چند عروسک کوچک با حرکات هیجان انگیز خود توانستند تماشاگران را سرجای خود بند کنند.

شادی و مهر و دوستی شاید اصلی ترین پیام و زبان مشترکی بود که تماشاگرانی از همدان و هنرمندانی از دیگر کشورها را به تماشای این نمایش دعوت کرده بود.

عمو قناد محبوب بچه ها نیز در کنار کودکان و بزرگترها به تماشای این نشسته بود و همچون دیگر هنرمندان، هنر بازیگران "عروسک های موزون" را تشویق می کرد.

در مجموع می توان گفت اولین چیزی که در این نمایش ذهن مخاطب را به خود جلب می کرد، خلاقیت بود.خلاقیتی که انتظار می رود در برخی نمایش های داخلی نیز رخ نشان دهد و جایگزین گریم و دکورهای مختلف برای اثرگذاری بیشتر شود و با ذهن مخاطب کودک که هر روز با دنیای جدیدی روبه رو می شود و آن را تجربه می کند و با پیشرفت زمان، پیش می رود، همسو و همزمان باشند و از دنیای آنها عقب نمانند.

نمایش "بچه های خاکستری" دیگر نمایشی بود که در مجتمع آوینی به روی صحنه رفت و با ظرفیت تکمیل سالن روبه رو شد.

موضوع این نمایش روایتی از مظلومیت، آوارگی و آسیب پذیری کودکان کار بود که برای قشر نوجوان تدارک دیده شده بود که البته موضوع آن بیشتر از نوجوانان، بزرگسالان را مخاطب قرار می دهد و دغدغه مندی آنها را می طلبد.

موسی و اکبر و نرگس و مادرش شخصیت هایی بودند که آوارگی کودکان کار را به تصویر می کشیدند.

تعدادی جعبه میوه، یک دوچرخه بی چرخ، چند لاستیک، یک بشکه و تیر چوبی دکور و یا آشیانه این کودکان بود که از ترس در خیابان ماندن و رییس مزدورشان به نام اردشیر که هر روز دستمزد چسب زخم و آدامس فروختن های کودکان کار را از آنها می گرفت، به آن پناه برده بودند و موسی می خواست با پول دادن و بهانه های مختلف دیگر دوستانش را در آن خرابه نگه دارد تا تنها نماند.

رویای ماشین سواری با لاستیک ها و خوردن نان به جای پیتزا و بازی در نقش مادر و پدر برای یکدیگر روایت تلخی از کودکان کار در این نمایش بود که نویسنده با چند کلامی طنز سعی بر کاستن تلخی آن داشت.

هرچند داستان این نمایش در مواردی هرچند معدود در آثار تلویزیونی و نمایشی نشان داده شده بود اما پرداختن به آن به عنوان معضلی که دنیای شیرین تعداد قابل توجهی از کودکان را تلخ کرده، برای ایجاد دغدغه در جامعه اثرگذار است و از نیازهای روز  فرهنگی به شمار می رود.

با این وجود نمایش "بچه های خاکستری" علاوه بر بزرگترها پیام هایی را نیز برای نوجوانان داشت که به قول خودشان به دلیل عمیق بودن دیالوگ هایی که بین هنرمندان رد و بدل می شد، نیاز به تفکر دارد و می توان با کمی اندیشه به پیام های آن پی برد.

آنها معتقد بودنداین نمایش بخشش کودکان در عین فقر و  نداشتن، اعتماد و تکیه به خدا به ویژه در شرایط سخت و مشکلات و مهربانی و دنیای صادقانه کودکان را نشان می دهد که اگر به آن توجه شود، در ذهن ماندگار خواهد شد.

آنچه با دیدن "بچه های خاکستری" به ذهن می رسید، محرومیت کودکان خیابانی و کار از کمترین شادی ها و آرزوهای کودکانه است. کودکانی که این روزها در همدان آدامس می فروشند و نمی دانند جشنواره تأتر کودک و نوجوان چه مفهومی دارد و این دغدغه بیشتر احساس می شود که چرا این کودکان باید از لذت دیگر هم سن و سالان خود جا بمانند و چرا کسی دست آنها را نمی گیرد و ساعتی را به سالن های نمایش دعوت کند. البته ناگفته نماند که تماشای تأتر در شرایط سختی که کودکان کار را با خود درگیر کرده، دردی از دردهایشان را دوا نمی کند اما توجهی اندک به آنها می تواند مرحمی کوچک بر زخمشان باشد.

روز دوم جشنواره تأتر کودک و نوجوان با یاد کودکان کار و لبخند رضایت بخش برخی مخاطبان و نقدهای برخی دیگر اجرا شد و اجرای دیگر نمایش ها تا ۲۶ آذرماه ادامه دارد.

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن